غزل شمارۀ 764
1. هان ای حریف میکده، می در ایاغ کن
2. شوریدۀ غمیم علاج دماغ کن
3. داغ مرا ز یک نگه گرم برفروز
4. روغن ز خون شعله مرا در چراغ کن
5. شمع توام، مبادگل جنّتم کنند
6. آن جبهه کش نیاز تو کردیم داغ کن
7. یک برق جلوه زن به سیه خانۀ دلم
8. در چشمم اشک را گهر شبچراغ کن
9. گلزار داغ خرّم و زخمم شکفته روست
10. یک ره ز چاک سینه درآ، گشت باغ کن
11. واپس تر است هر که نهد پی شمرده تر
12. ای خضر راه، گم شدگان را سراغ کن
13. کیفیّتی ست نالۀ زار تو را حزین
14. زین خون چکان سرود، مرا تر دماغ کن
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده