غزل شمارۀ 806
1. گل را ورقم رونق بازار شکسته
2. این خامه کله گوشه به گلزار شکسته
3. صد جا شکن طرّۀ آشفته دلیهاست
4. آهی که مرا بر لب اظهار شکسته
5. شادیم که زندان غم آباد جهان را
6. سیلاب حوادث در و دیوار شکسته
7. صیّاد مرا حاجت دام و قفسی نیست
8. بال و پر مرغان گرفتار شکسته
9. رسوای خماریم درین کهنه خرابات
10. پیمانۀ ما بر سر بازار شکسته
11. این گریه ز اندازه برون است همانا
12. دل در بغل دیدۀ خونبار شکسته
13. سودای رخ و زلف تو در بتکدۀ دل
14. قدر صنم و قیمت زنّار شکسته
15. با عاشق و معشوق نگاه تو حریف است
16. نشتر به رگ جان گل و خار شکسته
17. خون دل صدپاره حزین، از نفست ریخت
18. غم زخمۀ کاری به رگ تار شکسته
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده