غزل شمارۀ 842
1. ای کعبۀ جان از تو کلیسای فرنگی
2. بی یاد تو دل را در جهان سینۀ تنگی
3. جان دیده از آن نرگس عیّار فریبی
4. دل خورده از آن غمزۂ خونخوار خدنگی
5. دیری ست که شرمنده ام از سبحه، چه سازم؟
6. زنّار به چنگی بود، آن طرّه به چنگی
7. یک زمزمه در پرده گشایی ست ولیکن
8. دل نغمه به رنگی زد و ناقوس به رنگی
9. گوهر به دو کف می دهم و ناخن آن نیست
10. کز سينۀ معدن بخراشم رگ سنگی
11. از عشق پرآشوب محال است نجاتم
12. هر قطره درین بحر بود کام نهنگی
13. رسوایی جاوید حزین ار طلبد عشق
14. صدنام نکوباد به گرد سر ننگی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده