غزل شمارۀ 897
1. به صورت هر چه بینی، نقش بر آب است در معنی
2. نگاه خرده بینان، پردۀ خواب است در معنی
3. زبون در کارگاه صورت افتد، مرد روشندل
4. کتان می گردد اینجا هر چه مهتاب است در معنی
5. به دیبای بساط صورت آرایان، منه پهلو
6. که فرش بوریای فقر، سنجاب است در معنی
7. عجب نبود، به گوش اهل صورت گر نیامیزد
8. دهانم درج گوهرهای نایاب است در معنی
9. چه باک ار خشک خیزد چون گهر، لفظی ز بحر دل
10. حزین، از جوی کلکم، نکته سیراب است در معنی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده