غزل شمارۀ 898
1. گر سینه شود سینا، بی تاب و توانستی
2. تاب من و آن جلوه، مهتاب و کتانستی
3. آسان به قد و عارض، عاشق ندهد دل را
4. آنی ست نکویان را، دل داده از آنستی
5. آن ماه فلک پیما، بنمود شبی سیما
6. چون اختر از آن شبها، چشمم نگرانستی
7. نگذاشت مرا حسرت، با هجر و وصال او
8. اکنون من مجنون را، نه این و نه آنستی
9. حيرت من بی سامان، از مایۀ دل دارم
10. در خاک هم از چشمم، خونابه روانستی
11. از مرگ نیندیشم، جان گر به تو پیوندد
12. پیری چه زیان دارد گر عشق جوانستی؟
13. لطف تو همی باید، تا هجر کران گیرد
14. از خود شده ام امّا، دوری به میانستی
15. جم رفت و فریدون هم، زین کاخ دو در بیرون
16. این کلبه که می بینی، میراث کیانستی
17. با عارف رومی شد، هم نغمه حزین، کلکم
18. این پرده که می سنجم، زان جان جهانستی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده