حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 903

1. ناله ام را در دلش تأثیر بودی کاشکی

2. شکوه ام را گاهگاهی می شنودی کاشکی

3. سیل را بی تابی از ساحل به دریا می برد

4. بی قراریهای ما، می داشت سودی کاشکی

5. گلستان نبود به دستان، عندلیبان را چه شد؟

6. بلبلی از گلبنی می زد سرودی کاشکی

7. به ز جام می نباشد صیقلی ، ساقی کجاست؟

8. زنگ تقوا، از دل ما می زدودی کاشکی

9. شبنم از دریای آتش، زود زنهاری شود

10. مرهمی داغ مرا می آزمودی کاشکی

11. سوخت جان از شوق، داد از بی زبانیهای ما

12. آتش پنهان ما، می داشت دودی کاشکی

13. سخت بی ذوق است گلشن، ابر آذاری کجاست؟

14. بزم مستان را صفایی، می فزودی کاشکی

15. خنجر ناز تو را، نبود چرا پروای دل؟

16. عقده ای از خاطر ما، می گشودی کاشکی

17. شمع گر سوزد به شبها، روز آرامیش هست

18. چشم آتش بار ما، یکدم غنودی کاشکی

19. رسته در دل از خرد، خار و خس اندیشه ها

20. کشت ما را برق عشقی می درودی کاشکی

21. کلک خاموشت چمن را بی نوا دارد حزین

22. نغمه ای با عندلیبان می سرودی کاشکی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر به ظاهر چون شراب کهنه افتادم زجوش
* دربهارفکر،جوش ارغوان دارم هنوز
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگر عناب دفع خون کند از روی خاصیت
* کنارم از چه رو گردد ز خون دیده عنابی
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* گر چه لبم نامه سربسته ای است
* نامه واکرده بود رنگ من
شعر کامل
صائب تبریزی