غزل شمارۀ 912
1. ای شوق، در شکنجۀ دلها چگونه ای؟
2. آه ای شرار شوخ، به خارا چگونه ای؟
3. در پرسشت به لب نفسم می تپد به خون
4. ای ماهی بریده ز دریا چگونه ای؟
5. ای دل که بود سجده برت فرق آفتاب
6. در زیر دست داغ سویدا چگونه ای؟
7. ای همّت بلند که گردون به خاک توست
8. در زیر بار منّت بی جا چگونه ای؟
9. ناسازی است شیوۀ اجزای روزگار
10. با یکجهان عدو، تن تنها چگونه ای؟
11. در ظلمت زمانه که جهل آفتاب اوست
12. ای نور عقل دیدۂ بینا چگونه ای؟
13. داغی حزین و از جگرت دود برنخاست
14. در آتش ای سپند شکیبا چگونه ای؟
قبلی
هیچ نظری ثبت نشده