مثنوی شمارۀ 21 : مناجات
1. ای بر رخ عالمی درت باز
2. انجام مرا رسان به آغاز
3. سیلی خور هجر جان گزایم
4. دریاب چه شد که تا برآیم (كذا)
5. پروردۀ توست، خار و سنبل
6. خس تن نزند که نیستم گل
7. چونان که گل از تو، خار از توست
8. دی هم ز تو، نوبهار از توست
9. بی قدری ذرّه نیست نومید
10. از پرتو التفات خورشید
11. گر عزت گل گیاندارد
12. ...گری جدا ندارد
13. دریای محیط اگر شگرف است
14. با قطره، که را مجال حرف است؟
15. گر رد کنیم چه حیله کوشم؟
16. بار خود را کجا فروشم؟
17. پیدا ز عدم جهان کنی تو
18. هرچیز که خواهی آن کنی تو
19. سرچشمۀ هستی از تو جاری ست
20. امر تو به کاینات ساری ست
21. یک نقش تو گر فرشته خو شد
22. بد نيز طفیلی نکو شد
23. این جمله ز کلک توست بارز
24. نقّاش قدیر ونقش عاجز
25. بر خوان کریم اگر طفیلی ست
26. با مهمانان تفاوتش نیست
27. از درگه رحمت کریمان
28. خالی نرود کف لئیمان
29. خاص آنکه امید بسته باشد
30. عمری به طمع نشسته باشد
31. دانی منم آن گدای آزی
32. دست املم به این درازی
33. غیر از در تو دری ندارم
34. دریاب که دیگری ندارم
35. مهمان طفیلی کریمم
36. پروردۂ نعمت قدیمم
37. دانم بودت زیادہ افضال
38. با پیر گدای مضطرب حال
39. ای بار خدای بنده پرور
40. استاده گدای پیربر در
41. او روی فغان و زاریش نیست
42. یارای سخن گزاریش نیست
43. تسکین ضعیف نالیش کن
44. رحمی به شکسته بالیش کن
45. دریاب حزین بی نوا را
46. محروم مکن کهن گدا را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده