مثنوی شمارۀ 30 : صفت تیغ
1. تناور نهنگی ست شمشیر او
2. سر شرزه شیر است، نخجیر او
3. قضا را به کشور بود مرزبان
4. زبان اجل را بود ترجمان
5. بدانسان که گل، جامه سازد، کفن
6. کند لخت چرم شخ کرگدن
7. ز یک حمله اش، در سپنجی سرای
8. طرفدار پنجم، درافتد ز پای؟!
9. چو لقمه به دم، قاف را بشکرد
10. جگرگاه البرز را بر درد
11. خط سرنوشت یلان راست، کیش
12. تراشیدن بیستون راست، نیش
13. ازو خاک در لرزه چون برگ بید
14. به یک جو روان، آب و آتش که دید؟
15. ز سهمش قد تیر گردون، کمان
16. برش، پیکر فتح را پشتوان
17. ز خون در برش ارغوانی پرند
18. سران، از خم جوهرش در کمند
19. به صیدافکنی، چون در آید دلیر
20. فتد لرزه برگردۀ نرّه شیر
21. خمش، بارگاه ظفر را رواق
22. دمش، از دو پیکر ببرّد نطاق
23. کند نام هستی ز بد کیش، حک
24. دو یک پنج نوبت زند بر فلک
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده