مثنوی شمارۀ 7 : چمن طرازی این صحيفۀ لاريب به ذکر اشارت غيب
1. درین خلوتسرای عاری از عیب
2. دل است آیینه دار شاهد غیب
3. کند حل، هر چه پیشت مشکل است آن
4. ز جام جم چه می پرسی؟ دل است آن
5. فروغ دل، چوگردد پرتوافکن
6. چراغ روز گردد شمع ایمن
7. یکی از محرمان کعبۀ دل
8. جرس جنبان این فیروزه محمل
9. به کلک فکر، کشّاف حقایق
10. رصد بند سطرلاب دقایق
11. دلش آیینه دار حسن معنی
12. ضمیرش طور انوار تجلّی
13. سعادت خانه زاد دودمانش
14. رخ دولت به خاک آستانش
15. گل خوش بوی باغ آشنایی
16. ازو گلبو، دماغ آشنایی
17. نواسنج گلستان محبّت
18. چو بلبل مست دستان محبّت
19. به جان آگه، به تن فرخنده تخمیر
20. چو بخت خود جوان، چون عقل خود، پیر
21. ز هر وصفی که گویم، نام او به
22. چراغ دیدۀ ادراک واله
23. حکایت کرد آن سنجیده گفتار
24. که در گنجینه بودش درج اسرار
25. ز جام عشق بودم مست و مدهوش
26. که مژگان گشت با خواب آشنا، دوش
27. چنین دیدم که زیبا منزلی بود
28. در آن خلوت ز خاصان محفلی بود
29. همه صاحب دلان، روشن خیالان
30. مصفّا خاطران، طوطی مقالان
31. یکی زان زمرۀ شیرین تكلّم
32. چو بلبل زد بر آهنگ ترنّم
33. ز گوهر داشت در درج دهن، گنج
34. درین بحر از سخن شد داستان سنج
35. چو درّی چند، کرد آویزۀ گوش
36. به او گفتم که ای میخانۀ هوش
37. دل آشفتی به یک پیمانه از من
38. خرد را ساختی بیگانه از من
39. نوای کیست این ابیات دلکش
40. که چون نی، زد به هر بند من آتش؟
41. کدامین بلبل رنگین ترانه ست
42. که دستان سنج این شیرین فسانه ست؟
43. به پاسخ زد به گوشم آن گهر سنج
44. که ای گنجینه ات را از گهر گنج
45. نوای کلک جان بخش حزین است
46. که گنج معنیش در آستین است
47. دوات از ناف آهوی ختن کرد
48. چو تحریر از چمن وز انجمن کرد
49. به فیضی، زنده شد دل زین سروشم
50. که صبح آمد به استقبال هوشم
51. صباحی چون جبين حور، بیضا
52. دمش افسرده جانان را مسیحا
53. گریبان چاک، یوسف در هوایش
54. نسیم مصر مشتاق لقایش
55. به کنج بی کسی بودم غزلخوان
56. چو بلبل، آشیان را برگ و سامان
57. گھی بلبل صفت در خوش سروشی
58. گھی چون غنچه لبریز خموشی
59. که ناگه از در آن یار دل افروز
60. درآمد با رخی چون صبح نوروز
61. چو غنچه، لب ز شکّر خنده رنگین
62. به گوشم زد سروش خواب دوشین
63. رگ اندیشه دیدم، زخمه مایل
64. نهادم در میان، این راز بادل
65. اشارت شد لب رنگین سخن را
66. که آراید چمن را و انجمن را
67. محبّت بر رگ جان می زند نیش
68. نوایی می سرایم با دل خویش
69. بیا ساقی هوای برشکال است
70. سبوی غنچه لبریز زلال است
71. رخ زیبا چو گل بی پرده بنمای
72. گره از ابروان، مستانه بگشای
73. خمارم بشکن از جام صبوحی
74. مگر پیش آید از مستی فتوحی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده