1. محبّت شیر و دلها بیشۀ اوست

2. دو عالم سوختن، اندیشۀ اوست

3. بود تا صید جانم، رنجه اش باد

4. دلم سیلی خور سرپنجه اش باد

5. نیارم زیستن با عشق سرکش

6. سمندر چون شکیبد، دور از آتش

7. ازین طاقت گداز پیکر طور

8. خرابات وجودم، باد معمور

9. تعالی زین همای اوج اقبال

10. جهان را پرورد در سایۀ بال

11. ازو ملک و ملک پیرایه اندوز

12. به هر قد خلعت شایستگی دوز

13. غمش نگذاشت در عالم دلی تنگ

14. شرابش شیشۀ ناموس را سنگ

15. ازین آتش به هر خرمن شراری ست

16. وزین غم هر دلی در زیر باری ست

17. اگر جان است، غم پروردۀ اوست

18. وگر دل، دست و پاگم کردۀ اوست

19. خوشا کاری که باشد مشکل از وی

20. خوشا باری که آید بر دل از وی

21. غمش از شادمانی دلرباتر

22. جفایش از وفا شیرین اداتر

23. معاذ الله چه گفت این خامۀ خام؟

24. زبانش را مبادا لذّت از کام

25. وفا و جور همسنگ است در عشق

26. امید وبیم، یکرنگ است در عشق

27. رگ و پیوند محکم کرده ز اول

28. دو بینی باهوسناکان احول

29. هوس چبود؟ ز غم پرهیز کردن

30. وفا را از جفاتمییز کردن

31. ولی جایی که عشق آشنا روست

32. دو عالم محو، در یکرنگی اوست

33. تعالى الله چه دریایی ست، زخّار

34. در او هر قطره مخزنهای اسرار

35. حبابش جام هشیاریّ و مستی

36. رگ موجش تعيّنهای هستی

37. کفش در رقص چون مستان سرشار

38. به جامش جلوه گر عکس رخ یار

39. دویی در وحدتش نقش بر آب است

40. که خود یاراست و خود جام شراب است

41. ز حدّش کشتی فکرت تباهی

42. تعالى العشق عن تعب التّناهی

43. بیا مطرب دم گرمی به نی کن

44. سرود عشق را مستانه طی کن

45. درین دریای آتش خیرگی چیست؟

46. چو می سوزد نفس، خاموشی اولی ست

47. سپند من بود زآتش به زنهار

48. تو گر مردی، قدم یکدم نگهدار

49. حزین، آگاهی از آغاز و انجام

50. بترس از بی وفاییهای ایّام

51. شراری تا تو را در آب و گل هست

52. خراش ناخنی در کار دل هست