مثنوی شمارۀ 70 : ختم کلام و انسجام مرام
1. حزین از سخن گستری لب ببند
2. نی خامه افکن به طاق بلند
3. سراسر جهان پر ز گفتار توست
4. زبان آوری چون قلم، کار توست
5. سرآمد ز عمر تو هفتاد سال
6. نیاسود کلک و زبانت ز قال
7. نوشتی به نیروی کلک آنقدر
8. که در لوح گیتی نگنجد دگر
9. جهان پرگهر شد ز گفتار تو
10. برو، نغز گفتن بود کار تو
11. فروغ سخن گر فریبنده است
12. خموشی کنون از تو زیبنده است
13. فتاده ست کلک و زبانت ز کار
14. نفس ناتوان و کفت رعشه دار
15. ز هر سو بود صرصر دی وزان
16. حواست پریشان چو برگ خزان
17. اگر مستمع هست در خانه کس
18. یکی حرف باشد ز گوینده بس
19. وگر نیست، بیهوده گفتار چیست؟
20. خردمند بیهوده گفتار کیست؟
21. بس است آنچه گفتند، دانشوران
22. مزیدی میسّر نباشد بر آن
23. تو را رفته دامان فرصت ز چنگ
24. سخن مختصر کن که وقت است تنگ
25. خدایا تو باقیّ و پاینده ای
26. ببخشای بر من که بخشنده ای
27. کمی، از کمین بندۀ ناتوان
28. کرم از تو یا مُنعم المستعان
29. «نی سوده » تاریخ اتمام یافت
30. قلم با صفیر دل انجام یافت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده