هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 160

1. غمی کز درد عشقت بر دل ناشاد می‌آید

2. اگر با کوه گویم، سنگ در فریاد می‌آید

3. دلم روزی که طرح عشق می‌انداخت دانستم

4. که گر سازم بنای صبر بی‌بنیاد می‌آید

5. نمی‌دانم چه بی‌رحمی‌ست آن سلطان خوبان را

6. که هرگه داد خواهم بر سر بیداد می‌آید

7. رقیبا گر تو را اندیشهٔ ما نیست معذوری

8. کجا بی‌درد را از دردمندان یاد می‌آید؟

9. طفیل بندگان، من هم قبول افتاده‌ام گویا

10. که از هر جانب آواز مبارک باد می‌آید

11. عجب خاک فرح‌ناک‌ست کوی می فروشان را!

12. که هر کس می‌رود غمگین، همان دم شاد می‌آید

13. چه نسبت با رقیبان سنگ‌دل مسکین هلالی را؟

14. نمی‌آید ز خسرو آن چه از فریاد می‌آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
* ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
شعر کامل
سعدی
* بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد
* خیزید ای خوش طالعان وقت طلوع ماه شد
شعر کامل
مولوی
* گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش
* می‌گویم و بعد از من گویند به دوران‌ها
شعر کامل
سعدی