هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 161

1. دم آخر که مررا عمر به سر می‌آید

2. گر تو آیی به سرم عمر دگر می‌آید

3. گر نگریم جگر از درد تو خون می‌بندد

4. ور بگریم ز درون خون جگر می‌آید

5. منم آن کوه غم و درد، که سیلاب سرشک

6. هر دم از دامن من تا به کمر می‌آید

7. چون کنم از تو فراموش؟ که روزی صد بار

8. جلوهٔ حسن تو در پیش نظر می‌آید

9. در فقای سپر سینه به جانست دلم

10. که چرا تیر تو اول به سپر می‌آید؟

11. سبزهٔ نورسته بود خوب ولی خوب‌ترست

12. سبزهٔ خط تو، هرچند که بر می‌آید

13. شب ز فریاد هلالی سگت افغان برداشت

14. کین چه غوغاست که شب تا به سحر می‌آید؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
* کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو
شعر کامل
حافظ
* گفتی اندر خواب گه گه روی خود بنمایمت
* این سخن بیگانه را گو، کآشنا را خواب نیست
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
* چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند
شعر کامل
حافظ