هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 201

1. زبان او، که ندیدم ز تنگی دهنش

2. امید هست که بینم به کام خویشتنش

3. چه نازکی‌ست، تعالی‌الله! آن قد را؟

4. که از گل و سمن آزرده می‌شود بدنش

5. هزار تازه گل از بوستان دمید ولی

6. یکی ز روی لطافت نمی‌رسد به تنش

7. سزد که جامهٔ جان را قبا کند از شوق

8. هزار یوسف مصری به بوی پیرهنش

9. تبارک‌الله ازین سبزه‌ای که تازه دمید!

10. به دامن سمن و بر کنار یاسمنش

11. برادران به سگ کوی یار اگر برسید

12. تحیتی برسانید از زبان منش

13. هلالی از لب جانان عجب حدیثی گفت!

14. که تازه شد همه جان‌ها ز لذت سخنش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* باده کو تا به من آن تلخ زبان رام شود؟
* تلخی می نمک تلخی بادام شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* مگر از هیت شیرین تو می‌رفت حدیثی
* نیشکر گفت کمر بسته‌ام اینک به غلامی
شعر کامل
سعدی
* دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت
* ولی اجل به ره عمر رهزن امل است
شعر کامل
حافظ