غزل شمارهٔ 232
1. ز پیر میکده عمری در التماس شدم
2. که خاک درگه دیر فلک اساس شدم
3. غم مرا به غم دیگران قیاس مکن
4. که من نشانهٔ غمهای بیقیاس شدم
5. مرا ز حسن تو صنع خدای ظاهر شد
6. تو را شناختم، آنگه خداشناس شدم
7. سپاس عید بود پاس نقل و باده و جام
8. هزار شکر که مشغول این سپاس شدم!
9. پلاس فقر، هلالی، لباس فخر منست
10. من از برای تفاخر درین لباس شدم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده