هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 31

1. چند نادیده کنی؟ آه! چه دیدی از ما؟

2. نشنوی زاری ما، وه! چه شنیدی از ما؟

3. آخر، ای آهوی مشکین، چه خطا رفت که تو

4. با همه انس گرفتی و رمیدی از ما؟

5. حیف باشد که چو گل بر کف هر خار نهی

6. دامنی را، که به صد ناز کشیدی از ما

7. کام جان راست به بازار غمت صد تلخی

8. که به یک عشوهٔ شیرین نخریدی از ما

9. بود مقصود تو آزردن ما، شکر خدا

10. که به مقصود دل خویش رسیدی از ما

11. اینک این جان ستم‌دیده که می‌خواست دلت

12. اینک آن دل که به جان می‌طلبیدی از ما

13. ما به مهرت، چو هلالی، دل و جان را بستیم

14. تو به شمشیر جفا مهر بریدی از ما


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چشم حسرت به سر اشک فرو می‌گیرم
* که اگر راه دهم قافله بر گل برود
شعر کامل
سعدی
* قدم زنند بزرگان دین و دم نزنند
* که از میان تهی بانگ می‌کند خشخاش
شعر کامل
سعدی
* مزن چون نار در خون جگر جوش
* بهی خواهی چو به پشمینه میپوش
شعر کامل
عبید زاکانی