غزل شمارهٔ 62
1. مرا ز عشق تو صد گونه محنت و المست
2. هزار محنت و با محنتی هزار غمست
3. اگرچه با من مسکین بسی جفا کردی
4. زیاده ساز جفا را که این هنوز کمست
5. تویی حیات من و من ز فرقتت بیمار
6. بیا که یک دو سه روزی حیات مغتنمست
7. کرم نمودی و بر جان من جفا کردی
8. ز جانب تو هرچه مرا میرسد کرمست
9. به زیر پای تو افتاد و خاک شد عاشق
10. اگرچه خاک شد اما هنوز در قدمست
11. هلالی از سر کویت وداع کرد و برفت
12. تو زنده باش که او را عزیمت عدمست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده