هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 87

1. خدا را تند سوی من مبین چون بنگرم سویت

2. تغافل کن زمانی تا ببینم یک زمان رویت

3. ز خاک کوی من گفتی برو یا خاک شو این‌جا

4. چو آخر خاک خواهم شد من و خاک سر کویت

5. تنم زارست و جان محزون، جگر پر درد و دل پر خون

6. ترحم کن که دیگر نیست تاب تندی از خویت

7. به صد تیغ ستم کشتی مرا عذر تو چون خواهم؟

8. کرم‌ها می‌کنی، صد آفرین بر دست و بازویت

9. پس از عمری اگر یک لحظه پهلوی تو بنشینم

10. رقیب اندر میان آید که دور افتم ز پهلویت

11. میانت یک سر موی‌ست و جان در اشتیاق او

12. بیا ای جان مشتاقان فدای هر سر مویت

13. هلالی را نگشتی گر سجود از دیدنت مانع

14. سرش در سجده بودی تا قیامت پیش ابرویت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* طی نگشته روزگار کودکی پیری رسید
* از کتاب عمر ما فصل شباب افتاده است
شعر کامل
رهی معیری
* ازگریه چشم هرکه چو بادام شد سفید
* نظاره بنفشه خطان است چاره اش
شعر کامل
صائب تبریزی
* تو از قبیله خوبان سست پیمانی
* من از جماعت عشاق سخت پیوندم
شعر کامل
فروغی بسطامی