غزل شمارهٔ 87
1. خدا را تند سوی من مبین چون بنگرم سویت
2. تغافل کن زمانی تا ببینم یک زمان رویت
3. ز خاک کوی من گفتی برو یا خاک شو اینجا
4. چو آخر خاک خواهم شد من و خاک سر کویت
5. تنم زارست و جان محزون، جگر پر درد و دل پر خون
6. ترحم کن که دیگر نیست تاب تندی از خویت
7. به صد تیغ ستم کشتی مرا عذر تو چون خواهم؟
8. کرمها میکنی، صد آفرین بر دست و بازویت
9. پس از عمری اگر یک لحظه پهلوی تو بنشینم
10. رقیب اندر میان آید که دور افتم ز پهلویت
11. میانت یک سر مویست و جان در اشتیاق او
12. بیا ای جان مشتاقان فدای هر سر مویت
13. هلالی را نگشتی گر سجود از دیدنت مانع
14. سرش در سجده بودی تا قیامت پیش ابرویت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده