غزل شمارۀ 1001
1. من غایبانه عاشق آن روی مهوشم
2. بی منّت نظر به خیالی از و خوشم
3. شد ذوق تو فزون به تماشای سرو و گل
4. بالا گرفت از این خس و خاشاک آتشم
5. غش می کنم به یادِ لبِ لعل دلکشت
6. از جام دَوْر می نرسد باده بی غشم
7. وصلت به هیچ نقش میسّر نشد مرا
8. صد بار چهره گرچه به خون شد منقّشم
9. چشم امل به چشمۀ کوثر چرا نهم
10. از جام نیم خورد تو گر جرعه ای چشم
11. جامی ز زر و گوهر اگر جیب من تھیست
12. حاشا که فکر بیهده دارد مشوّشم
13. این بس مرا که شد صدف دُرّشاهوار
14. گوش زمانه از گهرِ نظم دلکشم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده