غزل شمارۀ 1006
1. زار می نالم و کس نیست که گوید حالم
2. پیش آن ماه که از دوریِ او می نالم
3. پای هر جا نهد آن سرو کنم روز به چشم
4. چون شود شب روم و دیده بر آنجا مالم
5. غنچه گو ناز مکن هر دم و گل نیز که من
6. بلبل باغ توام وز همه فارغ بالم
7. هست هر برگ گلی بی تو مرا داغ دلی
8. وه که باغ و چمن آتشکده شد امسالم
9. آن دو رخ در نظر از موی میان هیچ مگو
10. زانکه این نکته دقیق و من مسکین لالم
11. قرعۀ وصل زدم یار زرخ پرده فگند
12. لله الحمد که بس خوب برآمد فالم
13. لطف او گفت کمین بندۀ مایی جامی
14. رفت بر چرخ برین كوكبۀ اقبالم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده