جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1024

1. بر سر کوی مغان بس بود این مرتبه ام

2. که نهادند لقب دُردکش مصطبه ام

3. گر کند همدمت ای ماه مرا کوکب بخت

4. شاه سيّاره خجالت برد از کوکبه ام

5. من چو زر پاک عیارم به وفایت که مزن

6. هردم از سنگِ جفا بر محک تجربه ام

7. کس نبیند پس ازین روز خوش ار زانکه کنند

8. بر همه خلق جهان بخش غم یک شبه ام

9. باده از مشربۀ زر به شه ارزانی باد

10. بوی از مشرب رندان به از آن مشربه ام

11. دبه خالیست مزن دست بر آن ای خواجه

12. که ز جامی نبرد صدمت این دبدبه ام

13. جامی از بخت سیه نیست جز اینم هوسی

14. که کشد پهلوی آن دانۀ دُر چون شَبَه ام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم
* گر همه زهرست چون خوردیم ساغر نشکنیم
شعر کامل
وحشی بافقی
* زمین هفت کشور مرا گشت راست
* دلم یافت از بخت چیزی که خواست
شعر کامل
فردوسی
* پیر کنعان با که گیرد اُنس در بیت الحزن
* بوی یوسف را نمی یابد ز فرزندی دگر
شعر کامل
نظیری نیشابوری