جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1023

1. عشق به کشور وفا داد نوید شاهی ام

2. نوبت شاهیم بود نالۀ صبحگاهی ام

3. گر به فراغت از توام طعن گنه زند کسی

4. چهره به خون نگار بس حجّت بی گناهی ام

5. جز تو نخواهم از جهان آرزوی دگر ولی

6. خواهش من چه فایده چون تو همی نخواهی ام

7. دعویِ مهرم ار کنی روشنم از کجا شود

8. دل چو به صدق این سخن می ندهد گواهی ام

9. تو شهی و بتان سپه، سر چه کشم ز بندِ شه

10. من که به ربقۀ وفا بندۀ هر سپاهی ام

11. حرفی اگر زنم رقم، حال درون خون شده

12. از سرِ خامه خون چکد سرخ شود سیاهی ام

13. لابه کنی که جامی از تاب غمم چگونه ای

14. تاب غم تو فی المثل تابه و من چو ماهی ام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گرم صد بار سوزی، باز بَر گِردِ سرت گَردَم
* نیم پروانه، کز یک سوختن از دست و پا افتم
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
* گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید
شعر کامل
حافظ
* غافلان را گوش بر آواز طبل رحلت است
* هر تپیدن قاصدی باشد دل آگاه را
شعر کامل
صائب تبریزی