جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1037

1. چند روزی می برد بختِ بد از کوی توام

2. باز قلّاب محّبت می کشد سوی توام

3. دور ازین در، هم منت گویم دعا هم جان و دل

4. هر کجا هستم به جان و دل دعاگوی توام

5. سوی خود می خوانیم چون آمدم می رانیم

6. می ندانم چون کنم درماندۀ خوی توام

7. بگذرد زین سقف زنگاری مرا ایوان عیش

8. گر فتد روزی نظر بر طاق ابروی توام

9. رخ نهفتی تا بمیرم بی تو من خود زیستم

10. زین گنه تا زنده ام شرمندۀ روی توام

11. در چمن گشتم بسی چون آب نامد در کنار

12. تازه سروی چون نهال قدِ دلجوی توام

13. خون جامی گر بریزی آن بود لطفی عظیم

14. لیک می آید دریغ از دست و بازوی توام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غنچه را پیش دهان تو صبا خندان یافت
* آنچنان بر دهنش زد که دهن پر خون شد
شعر کامل
سلمان ساوجی
* گرفتم سال را پنهان کنی، با مو چه می سازی؟
* گرفتم موی را کردی سیه، با رو چه می سازی؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* از هر چه می‌رود سخن دوست خوشترست
* پیغام آشنا نفس روح پرورست
شعر کامل
سعدی