غزل شمارۀ 1040
1. اگرچه پاره شد از غم هزار باره دلم
2. گرفت خو به فراق تو پاره پاره دلم
3. چو شد ز خون جگر بسته روزن دیده
4. زچاک سینه رُخت را کند نظاره دلم
5. ستاره ایست سرشکم که در شب هجران
6. برد به شهر عدم راه از آن ستاره دلم
7. به دور ساغر لعلت درست که ماند
8. اگر بود چو دلت فی المثل زخاره دلم
9. اگر شمار اسیران زلف خویش کنی
10. مباد آنکه نیاید درین شماره دلم
11. هوای وصل تو بازآردش اگر صدبار
12. جهد ز آتش عشق تو چون شراره دلم
13. مگو که قطرۀ خون در کنار جامی چیست
14. چو دیده موج زد افتاد بر کناره دلم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده