غزل شمارۀ 1072
1. خیز تا رخت به سر منزل انصاف کشیم
2. با دل صاف به هم جام می صاف کشیم
3. هرکه از ما طلبد توبه بخیلی ورزیم
4. ور دهد جام می صاف به اسراف کشیم
5. مشکل عشق چو از دُردکشان گردد کشف
6. چند در مدرسه دردِ کشّاف کشیم
7. پیرِ میخانه سماط کرم انداخته است
8. رقم رزق چه بر حاصل اوقاف کشیم
9. نقد ما را مبر ای خواجه به صرّاف که ما
10. این همه غبن زقلّابی صّراف کشیم
11. دأب ما نیست گله خاصّه به هر ناجنسی
12. گرچه انواع جفا از همه اصناف کشیم
13. جامی از خرقۀ پشمینۀ فقر آسودیم
14. حاش لله که دگر ناز قصب باف کشیم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده