جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1085

1. بس که شب ها دور از آن گل خاک بر سر می کنم

2. همچو سبزه صبحدم از خاک سر بر می کنم

3. در چمن می افتم از شوق رُخش در پای گل

4. دامن گل را ز خوناب جگر تر می کنم

5. چون نمی بینم قدش را در چمن، با یاد او

6. می روم نظّارۀ سرو و صنوبر می کنم

7. بسته ام با آنکه اهل ملّتم دل در بتان

8. گرچه از خیل خلیلم کار آزر می کنم

9. دردِ عشقت ساخت روی خاکساران را چو زر

10. یعنی اکسیر وجودم، خاک را زر می کنم

11. چون تو پیش آیی زبان را قوّت تقریر نیست

12. گرچه هردم صد سخن با خود مقرّر می کنم

13. می دهی عشوه که جامی خاصه من آن توام

14. سادگی بین کین سخن را از تو باور می کنم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم
* کدام سرو به بالای دوست مانند است
شعر کامل
سعدی
* خال مشکین که بدان عارض گندمگون است
* سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست
شعر کامل
حافظ
* محو کی از صفحه دلها شود آثار من؟
* من همان ذوقم که می یابند از افکار من
شعر کامل
صائب تبریزی