غزل شمارۀ 1086
1. روی تو غایب از نظر، گل را تماشا چون کنم
2. چون لاله داغم بر جگر، گلگشت صحرا چون کنم
3. مثل تو جویم هر زمان تا باشدم آرام جان
4. بی مثل بودی در جهان مثل تو پیدا چون کنم
5. گیرم به لب مُهری نهم کز ناله و افغان رهم
6. دل را صبوری چون دهم، جان را شکیبا چون کنم
7. نی بی تو برگِ زیستن، نی مرگ من در دست من
8. اکنون به کار خویشتن حیرانم آیا چون کنم
9. حاشا که من غیر ترا سازم درون سینه جا
10. خود گو به جای آشنا بیگانه را جا چون کنم
11. تن را دوا کردم طلب آسوده شد از تابِ تب
12. دارم به دل داغ عجب آن را مداوا چون کنم
13. گویند جامی دَم به دَم بیرون مده از دیده نم
14. زین گونه کز توفان غم شد دیده دریا چون کنم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده