غزل شمارۀ 1089
1. کی بود یارب که رو در یثرب و بطحا کنم
2. که به مکّه منزل و گه در مدینه جا کنم
3. برکنار زمزم از دل برکشم یک زمزمه
4. وز دو چشم خون فشان آن چشمه را دریا کنم
5. صد هزاران دی درین سودا مرا امروز کشت
6. نیست صبرم بعد ازین کامروز را فردا کنم
7. یا رسول الله به سوی خود مرا راهی نمای
8. تازفرقِ سر قدم سازم ز دیده پا کنم
9. آرزوی جنت المأوا برون کردم ز دل
10. جنّتم این بس که بر خاک درت مأوا کنم
11. خواهم از سودای پابوست نهم سر در جهان
12. یا به پایت سر نهم یا سر درین سودا کنم
13. مُردم از شوق تو معذورم اگر هر لحظه ای
14. جامی آسا نامۀ شوق دگر انشا کنم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده