جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1130

1. دیده از جلوۀ بتان بستیم

2. در ببستیم از بلا رستیم

3. بود دامی ز زلفشان هر موی

4. به سلامت ز دامشان جستیم

5. چون نیامد به دست دامنشان

6. پا به دامن کشیده بنشستیم

7. نقدِ زاهد جواهر سبحه است

8. ما از این نقدها تهی دستیم

9. بوی می داد خاکِ میخانه

10. سالها شد ز بوی آن مستیم

11. بین کرامت که چون به شیشۀ می

12. توبۀ همچو سنگ بشکستیم

13. گفته ای مست کیستی جامی

14. مست عشقیم هرکجا هستیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا توانی مده از کف به بهار ای ساقی
* لب جوی و لب جام و لب یار ای ساقی!
شعر کامل
سلمان ساوجی
* شب که سرو قامت او شمع این کاشانه بود
* تا سحر گه بر گریزان پر پروانه بود
شعر کامل
صائب تبریزی
* از سهی سرو که در راستیش همتا نیست
* صفت قامت دلجوی شما می‌شنوم
شعر کامل
خواجوی کرمانی