غزل شمارۀ 1136
1. برخیز تا به عزم تماشا برون رویم
2. از تنگنای شهر به صحرا برون رویم
3. زین دام پای گیر و کمند گلو فشار
4. چون سرکش آهوان به تگ پا برون رویم
5. هر جا که هست جا همه تنگی و تیرگی است
6. جایی که جای نبود از آنجا برون رویم
7. چون قدسیان زفرّ تجرّد کنیم پر
8. پرّان زطاق طارم مینا برون رویم
9. در سنگلاخ حرص شود پی سمند عزم
10. ره کرده بر نشیمنِ عنقا برون رویم
11. باشد که از کدورت هستی رهیم باز
12. بر کف گرفته جامِ مصفّا برون رویم
13. ما را درین سلوک چو ما نیست مانعی
14. جامی ضرور تست که بی پا برون رویم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده