غزل شمارۀ 1147
1. نه نگاری که دل و جان به غمش یار کنم
2. عشق او هرچه کند حکم به آن کار کنم
3. روز من چون شود از گردش گردون شبِ تار
4. از فروغ رخ او شمع شبِ تار کنم
5. نه رفیقی که ز اخلاق پسندیدۀ او
6. مرهم سینۀ ریش و دل افگار کنم
7. نه حریفی که در آرد ز درم ساغر می
8. تا به آن کسب نشاط دل غمخوار کنم
9. نه ندیمی که چو دریای دلش موج زند
10. گوش جان را صدف لؤلؤ شهوار کنم
11. به از آن نیست که در گوشۀ ویرانۀ خویش
12. پا به دامن کشم و روی به دیوار کنم
13. جامی آسا چو دهد وحشت تنهایی روی
14. مونس طبع خود از دفتر اشعار کنم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده