غزل شمارۀ 1148
1. به عزم کعبه سفر گفتم اختيار کنم
2. بدین بهانه گذر بر دیارِ یار کنم
3. ولی چه سود که نگذاردم مدارِ سپهر
4. که بر مراد دل خویش هیچ کار کنم
5. صبا رساند غباری زموكبش آن به
6. که کُحل دیدۀ اقبال از آن غبار کنم
7. به راه شوق وی از چشم خون فشان هر دم
8. چو سرخ مو شتران قطره ها قطار کنم
9. نیارم آنکه نگارم به نامه شرح غمش
10. بس اینکه چهره به خون جگر نگار کنم
11. گر از خراش دل خود برون دهم حرفی
12. هزار سينۀ آسوده را فگار کنم
13. چنین که برد دلم موی آن میان شاید
14. که از میان همه دلبران کنار کنم
15. مرا چو بخت مساعد نشد که سر بنهم
16. بر آستانۀ جانان و جان نثار کنم
17. عموم لطف ویم عذرخواه بس جامی
18. به پیک و نامه چه تمهید اعتذار کنم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده