غزل شمارۀ 1153
1. چون خرامان قدّت ای سرو دلارا بنگرم
2. صد سرت بینم به راه افتاده هر جا بنگرم
3. سوختم از شوق سر چند از حیا پیش افکنی
4. سر به بالا کن که سیر آن روی زیبا بنگرم
5. تا نه صد تن صف کشند از عاشقان مگشا نقاب
6. من کیم تا روی تو خواهم که تنها بنگرم
7. رفتی و گفتی که فردا دیدنم معلوم نیست
8. وا نِگَر بهر خدا تا بخش فردا بنگرم
9. چون تو پیش آیی شوم حیران میان مرگ و زیست
10. کت بدین شکل کشنده ننگرم یا بنگرم
11. از هجوم ساجدان هرگز نشد فرصت مرا
12. تا به خاک ره نشانی زان کف پا بنگرم
13. چون دل جامی نبینم هیچ دل شیدای تو
14. گرچه حال یک به یک دل های شیدا بنگرم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده