جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1159

1. ای تنت سیم و بر و ساعد و بازو همه سيم

2. چون زر از مفلسی سیم توام دل به دو نیم

3. دزدی از من تن خود چون گذرم پهلویت

4. من چنین مفلس و از من تو همی دزدی سیم

5. هست بی ساعد سیمین توام بیم هلاک

6. دست ده تا که برون آیم ازین ورطۀ بیم

7. با سگ کوی توام هست قدیمی عهدی

8. حاش لله که فراموش کنم عهد قدیم

9. چشم نرگس شود از خاصیت آن بینا

10. بوی پیراهن خود گر دهی ای گل به نسیم

11. تو به شهر خود و ز آوازۀ حسنت شده اند

12. خلقی آواره ز هر شهر و به شهر تو مقیم

13. جان جامی به لبت میل طبیعی دارد

14. به شکرخنده درآ تا کند آنرا تسلیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر باغبان نظر به گلستان کند تو را
* بر تخت گل نشاند و سلطان کند تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* شوری از ناله مجنون به بیابان افتاد
* که دل از سینه لیلی ره صحرا برداشت
شعر کامل
صائب تبریزی
* برون از خود ندارد چاره ای درد دل عاشق
* همان کف مرهم کافور باشد زخم دریا را
شعر کامل
صائب تبریزی