غزل شمارۀ 1170
1. ندیده از دو چشمت شوخ تر چشم
2. برند از مردمان چشم بر چشم
3. بود خاکِ درت کُحل سعادت
4. مکن آن سرمه را ضایع به هر چشم
5. مرا با گریۀ اندوه کارست
6. ز اشک شادیم کم گشته تر چشم
7. گل رعنای این باغی چه داری
8. چو نرگس از خسان پر سیم و زر چشم
9. به خلوتگاه دل چون می کنی جای
10. زمژگان می کند مسمار در چشم
11. به امیدِ نثارِ مقدم تست
12. که دارد دامنم را پُر گهر چشم
13. اگر یک چشم جامی را به تیری
14. بدوزی پیش آن دارد دگر چشم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده