جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1171

1. به ترک عاشقی ای پند گو مده پندم

2. دلی که بگسلم از عشق با چه پیوندم

3. زعمر رفته مرا نیست حسرتی چندان

4. جز آنکه عمر نه در عشق رفت یک چندم

5. به طعن نام سگی می نهد رقیبم داغ

6. خوشم به داغ سگی چون تویی خداوندم

7. تو تیغ در کف و من زیر تیغ تو از ذوق

8. چو زخم غرقه به خون لب گشاده می خندم

9. مرا همیشه دعا از بلا سپر می بود

10. چو تیر غمزه ات آمد سپر بیفگندم

11. چو دم ز شعر زنم عيب من مکن جامی

12. که شعر خوش هنر و من به آن هنرمندم

13. ز طعن زادۀ طبعم زبانِ نطق ببند

14. که طعن او به مثل هست طعن فرزندم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ضرورتست که نیک کند کسی که شناخت
* که نیکی و بدی از خلق داستان ماند
شعر کامل
سعدی
* به دل فگار دارم گله بی نهایت از تو
* به کدام امیدواری نکنم شکایت از تو
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* تو را اگر نفسی ماند جز که عشق مکار
* که چیست قیمت مردم هر آنچ می‌جوید
شعر کامل
مولوی