جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1178

1. ز جوش باده چو گردد ترانه گو لب خُم

2. دران ترانه کنم صوفیانه خود را گم

3. چو آن ترانه ام از خویشتن تهی سازد

4. عجب مدار چو پیمانه گر جهم در خُم

5. تو گنج حُسنی و گرد تو اژدهای فلک

6. به قصدِ پاس تو ز اغیار سر نهاده به دُم

7. به راه رَخش تو سر پُر خمارم افتاده

8. بُوَد خمار مرا بشکند به کاسۀ سُم

9. اگر فروغ جمالت رسد به صبح نخست

10. فراغتی بود آفاق را ز صبح دوم

11. تویی به لطف پری، بل کزان لطیف تری

12. که داده جلوه خدایت به صورت مردم

13. به رشح خامۀ جامی نظر گشا کاینجاست

14. که سر همی زند از نیم قطره صد قلزم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غنچه را پیش دهان تو صبا خندان یافت
* آنچنان بر دهنش زد که دهن پر خون شد
شعر کامل
سلمان ساوجی
* حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
* کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
شعر کامل
حافظ
* روی جانان طلبی آینه را قابل ساز
* ور نه هرگز گل و نسرین ندمد ز آهن و روی
شعر کامل
حافظ