جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1179

1. ز سیلی غمت از دیده خون همی بارم

2. رخ از تپانچه بدین گونه سرخ می دارم

3. گر آوری پیِ آزار من هزاران ناز

4. هزارگونه نیاز آرم و نیازارم

5. چگونه سر نهم اندر جهان ز خاکِ درت

6. چو آمدست به کوی تو سر به دیوارم

7. چه حاجتست مرا مرهم طبیب این بس

8. که چاک سینه ز خاکِ درت بینبازم

9. اگرچه دست اجل چاکم افگند در جیب

10. گمان مبر که ز کف دامن تو بگذارم

11. غمی درشت فرو می خورم به یاد رُخت

12. به بوی تازه گلی خاربن همی کارم

13. به وصف روی تو جامی ز بس که شعر نوشت

14. چکد گلاب گر اوراق او بیفشارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتمش قد بلندت بصنوبر ماند
* گفت کاین دلشده را بین که چه کوته نظرست
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* عیب نبود گر ترنج از دست نشناسم که نیست
* در همه مصرم کسی چون یوسف کنعان عزیز
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* هزار دشمن اگر بر سرند سعدی را
* به دوستی که نگوید بجز حکایت دوست
شعر کامل
سعدی