جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1182

1. آن كان حسن بود و نبود از جهان نشان

2. والآن اِنْ عَرَفْت عَلى ماعَلَيْه كان

3. اعدادِ کون و کثرتِ صورت نمایشیست

4. فا الكل واحد يتجلّى بكلّ شأن

5. نوریست محض کرده به اوصاف خود ظهور

6. نامِ تنوّعات ظهورش بود جهان

7. هر چند در نهان و عیان نیست غیر او

8. فی حدّ ذاته نه نهانست و نی عیان

9. فایض بود به جود بر اعیان انس و جن

10. ساری بود ز لطف در اطوارِ جسم و جان

11. دانا به هر بصیرت و بینا به هر بصر

12. گویا به هر زبان و توانا به هر توان

13. جامی کشیده دار زبان را که سرّ عشق

14. رمزیست کس مگوی و حدیثی است کس مدان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از خویش برون آی که پیراهن بادام
* از پوست چو زد خیمه برون، پرده قندست
شعر کامل
صائب تبریزی
* مرد مصاف در همه جا یافت می شود
* در هیچ عرصه مرد تحمل ندیده ام
شعر کامل
صائب تبریزی
* ما کشتهٔ نفسیم و بس آوخ که برآید
* از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم
شعر کامل
سعدی