غزل شمارۀ 1182
1. آن كان حسن بود و نبود از جهان نشان
2. والآن اِنْ عَرَفْت عَلى ماعَلَيْه كان
3. اعدادِ کون و کثرتِ صورت نمایشیست
4. فا الكل واحد يتجلّى بكلّ شأن
5. نوریست محض کرده به اوصاف خود ظهور
6. نامِ تنوّعات ظهورش بود جهان
7. هر چند در نهان و عیان نیست غیر او
8. فی حدّ ذاته نه نهانست و نی عیان
9. فایض بود به جود بر اعیان انس و جن
10. ساری بود ز لطف در اطوارِ جسم و جان
11. دانا به هر بصیرت و بینا به هر بصر
12. گویا به هر زبان و توانا به هر توان
13. جامی کشیده دار زبان را که سرّ عشق
14. رمزیست کس مگوی و حدیثی است کس مدان
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده