جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1184

1. تو از پرده نهان ای کعبۀ جان

2. ز شوقت عالمی رو در بیابان

3. تو گنجی و درین معموره هر دم

4. به جُست و جوی تو صد خانه ویران

5. نه غنچه است این که از شرم جمالت

6. کشیده روی خود گل در گریبان

7. رسیدی بر سرم در پاکشان زلف

8. به راهت عمر من آمد به پایان

9. ز گلزارِ مرادم بشکفد گل

10. چو گردد غنچۀ تنگ تو خندان

11. شوی درمان هر دردی که گویند

12. چو من گفتن نمی یارم چه درمان

13. کشیدی دست باز از قتل جامی

14. ازین نیکی چرا گشتی پشیمان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نوبهاران که دمد شاخ گُلی از گِل من
* غنچه هایش بود آغشته به خونِ دل من
شعر کامل
جامی
* عشق یکرنگی تقاضا می کند وین روشن است
* ورنه شمع آتش چرا زد همچو خود پروانه را
شعر کامل
جامی
* ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
* ببین که در طلبت حال مردمان چون است
شعر کامل
حافظ