غزل شمارۀ 1189
1. ای شه تنگ قبایان، مه زرّین کمران
2. سرور کج کُلهان خسرو شیرین پسران
3. مرهم سینۀ بی کینۀ آشفته دلان
4. مردم دیدۀ غمدیدۀ صاحب نظران
5. تاکی افتم به رهت آه زنان اشک فشان
6. تاکی آیم به درت نعره زنان جامه دران
7. گذری کن به سرِ عاشق مهجور که هست
8. محنت عاشقی و دولت خوبی گذران
9. با خیال تو سحر معذرتی می گفتم
10. کای شده مونس تنهایی خونین جگران
11. خویش را شهره به عشق دگران می سازم
12. تا نگویند حدیث من و تو بی خبران
13. گفت جامی چو دلت شیفتۀ ماست چه باک
14. گر به تلبیس شوی شهره به عشق دگران
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده