غزل شمارۀ 1214
1. ای ز عشقت صد بلا بر جان غمْ پرورد من
2. کرده آشوب غمت تاراج خواب و خورد من
3. من ندارم تاب بی دردی خدا را ای طبیب
4. مرهمی فرما که هردم بیش گردد دردِ من
5. خاک گشتم در رهت بگذر به من ای سروناز
6. پیش از آن روزی که آیی و نیابی گرد من
7. سوی تو همراه اشک آمد تنم دامان مکش
8. ای گل خندان ازین خاشاک آب آورد من
9. دیگری را بر تو چون گیرم به دل چون مثل تو
10. در همه عالم نیابد فکر عالم گرد من
11. ره به گلزارم مده بی او مباد ای باغبان
12. تازه گل ها را خزان آید ز آه سرد من
13. گفتۀ جامی ندارد رنگی از سودای ما
14. شرم دار آخر ز اشک سرخ و روی زرد من
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده