جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1239

1. طرۀ شبرنگ و جعد مشک سای خویش بین

2. در خمِ هر موی صد دل مبتلای خویش بین

3. بر لب بام آ شبی، هر سو چو من افتاده ای

4. سر نهاده زیرِ دیوارِ سرایِ خویش بین

5. بر نشان پای تو رخ سوده ام شب تا سحر

6. از رخم اینک نشان بر خاک پای خویش بین

7. ز آرزوی یک نظر می میرم ای سلطان حُسن

8. سرکشی از سر بنه سوی گدای خویش بین

9. برگ گل دیدن ز جیب غنچه گر داری هوس

10. دامن پیراهن از چاک قبای خویش بین

11. چند می پرسی کزین گونه چرا بیدل شدی

12. آینه بردار و شکل دلربای خویش بین

13. می روی تند و چو جامی صد گرفتار از قفا

14. آخر ای بی رحم یکبار از قفای خویش بین


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بهار عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هر سال
* چو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد
شعر کامل
حافظ
* بگذشت مه روزه عید آمد و عید آمد
* بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد
شعر کامل
مولوی
* رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
* وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
شعر کامل
حافظ