غزل شمارۀ 1270
1. ای ز لعل لب تو خون دل من
2. هیچ دل خون مباد چون دل من
3. آتشم در درون فگندی و هست
4. اخگری ز آتش درون دل من
5. سوخت از سوز دل تنم ای کاش
6. رود از تن چو جان برون دل من
7. خط سبزت فسونِ سحْر دمید
8. رفت در خط از آن فسون دل من
9. هم چو صیدی اسير قید شده است
10. در سرِ زلف تو زبون دل من
11. جنبش طرّۀ تو دیده ز باد
12. گشته بی صبر و بی سکون دل من
13. جامی آمد جنونِ عشق فنون
14. هست در عشق ذوفنون دل من
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده