غزل شمارۀ 1282
1. هرگز ندیدم رسم حبيبان
2. همچون تو کردن خو با رقیبان
3. غوغای زاغان ببریده گل را
4. پیوندِ صحبت از عندلیبان
5. هرگز نیاری یادِ اسیران
6. هرگز نپرسی حالِ غریبان
7. از بس ضعیفم گشتست عاجز
8. ز احساس نبضم دستِ طبیبان
9. خوش آنکه گردد در قتل واعظ
10. شمشیر غازی تیغ خطیبان
11. دادی کسان را از خود نصیبی
12. رحمی نکردی بر بی نصیبان
13. جامی که عشقت کردش مؤدّب
14. کی گوش دارد پند ادیبان
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده