جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1283

1. ساغر مَهِ نو باشد خالی شده مپسند آن

2. ناگشته مِه نو پُر نوری ندهد چندان

3. نشکفت دلم تاتو بر من ندمیدی دَم

4. بی باد بهار آری غنچه نشود خندان

5. عشق تو خلاصم کرد از بند خردمندی

6. یاد تو فراغم داد از پند خردمندان

7. زان ابروی پُرچینم چندان ترشی دادی

8. کز سیبِ زنخدانت شد کُند مرا دندان

9. روزی که شود زندان دور از تو جهان بر من

10. از یاد رُخت بر خود گلشن کنم آن زندان

11. در طوفِ درت شب ها دنبال سگت گردم

12. زان گونه که گردد سگ دنبال خداوندان

13. جامی ز بتان تنها می گوید و می سوزد

14. همچون پدرِ مشفق از فرقتِ فرزندان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ساربانا اشتران بین سر به سر قطار مست
* میر مست و خواجه مست و یار مست اغیار مست
شعر کامل
مولوی
* به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
* گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
شعر کامل
مولوی
* از سر شمشیر و از نوک قلم زاید هنر،
* ای برادر، همچو نور از نار و نار از نارون
شعر کامل
ناصرخسرو