غزل شمارۀ 1300
1. ز هر سو بدانند رویت نکو
2. حماک الله ای دوستِ من كلّ سو
3. به خون جگر می کنم چهره تر
4. همین است پیش توام آبرو
5. رسان تیزتر آبی از تیغ خویش
6. که شد خشکم از آتش دل گلو
7. اگر کوزه ای می شکستم چه شد
8. بجز مه نگیرم به گردون سبو
9. بگو عاشقم بر فلان گفته ای
10. ز من این چه لایق بود خود بگو
11. منم آن گدا بر درِ میکده
12. که سازم پر از شیء لله کدو
13. به هر جا مهی چون تو منزل نساخت
14. دلِ جامی آنجا نیامد فرو
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده