غزل شمارۀ 1319
1. یارب از جانم ببر مهرِ مهِ رخسار او
2. یا به هر یک چند روزی کن مرا دیدار او
3. سوخت جانم از سموم هجر کو آن دولتم
4. تا بیاسایم دمی در سایۀ دیوار او
5. ره چه پیمایم به کوی زهد چون خواهد زدن
6. بار دیگر راه من لطف قد و رفتار او
7. شد سرم در ره شکاف از زخم نعل توسنش
8. مرهم آن چیست سُم مرکب رهوار او
9. عاشق مهجور را بر رخ روان آن اشک نیست
10. می رود خونابه ای از سینۀ افگار او
11. کوهکن را صوت جان افزای مطرب گو مباش
12. کارغنون سازست کوه از ناله های زار او
13. کار جامی در هم از انکار اهل درد شد
14. ناصحا بر خویش رحمی کن، مكن انکار او
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده