غزل شمارۀ 1345
1. میوۀ باغ بهشت بلکه از آن نیز به
2. سیبِ زنخدان تست متّعنا الله به
3. خرقۀ پشمین چوبِه عاشق غمدیده را
4. کرده ام از غم به بر خرقۀ پشمین چو به
5. شد دل خلقی اسیر چند نهی گرد رخ
6. زلف شکن برشكن جعدِ گره بر گره
7. زلف چو در پاکشان بگذری از بوی مشک
8. سوی تو عشاق را ره نشود مشتبه
9. شاهی و خوبان سپاه شکر جبین قدر و جاه
10. یاد اسیران بکن داد فقیران بده
11. با قد خَم يافته رشتۀ اشکم نگر
12. ناوک آه مراست آن چو کمان این چو زه
13. در برِ جامی دلش می تپد از دست تو
14. تا دلش آید به دست بر دل او دست نه
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده